چرا طلاب بعد از اتمام تحصیلات حوزوی به شهر خود باز نمی گردند؟

+0 به یه ن

چرا طلاب بعد از اتمام تحصیلات حوزوی به شهر خود باز نمی گردند؟

عده از دوستان، طلاب و روحانیون را بخاطر عدم بازگشت به شهر و وطن خود مورد انتقاد قرار می دهند. بنده به عنوان یک روحانی که علیرغم همه مشکلاتش به شهر خود بازگشته ام، لازم دانستم نکته ای در این زمینه مطرح نمایم.

در زمینه عدم بازگشت روحانیون به شهرهای خود نباید فقط آنها را مقصر دانست. اگه یک بررسی در وضعیت روحانیانی که به شهر خود بازگشته اند بکنید متوجه علت مسأله خواهید شد.
هر چند همواره دوستان را علیرغم ناملایمات آن، برای بازگشت به وطن و حضور در میان مردم تشویق می کنم اما قبول کنید که بازگشت در شرایط کنونی جامعه -که دیدگاه مردم به روحانیت ائده آل نیست- فداکاری محسوب می شود و توأم با مصائب و مشکلاتی است. به سه دلیل:
1. فضای اندیشه در قم باز است و کمتر کسی بخاطر دیدگاهش اذیت می شود.
2. مراکز و مؤسسات دینی اکثراً در قم مستقر هستند و برنامه و علاقه شان این است که روحانیون در قم ساکن باشند.
3. در قم برخی از روحانیون در کنار کار فرهنگی و علمی کارهای اقتصادی مشغول هستند که در شهرستانها به خاطر برخی مسائل امکان این مسأله وجود ندارد.
تا حال چندین بار در سطح تبریز افراد متدین به بنده گفته اند: «نییه بورا قاییدیبسیز؟ قومدا اولساز سیزی دوز کیمی یالارلار»
نهایتاً: قبل از اینکه راه حل مشکل را در دیگران بجوییم بهتر است نگاهی به وظایف خود بیندازیم

گفتگوی تفصیلی آناج با آیت الله مجتهد شبستری

+0 به یه ن

گفتگوی تفصیلی آناج با آیت الله مجتهد شبستری

 یكی از وظایف كمیسیون تحقیق خبرگان این است كه صفاتی را كه باید در رهبری موجود باشد، بررسی كند كه آیا رهبر این صفات را از دست داده یا از دست نداده است. مثلا رهبر باید مدیریت، مدبریت، شجاعت داشته باشد كه این صفات در قانون اساسی نیز ذكر شده است. این مسائل روز به روز  بررسی شده است. مثلا رهبری آقا در مسئله فتنه، بعد از فتنه دقیق بررسی شد.
 

سرویس سیاسی آناج: سرگذشت بزرگان نظام یكی از گنجینه های اصلی برای آینده ی پر پیچ و خم انقلاب اسلامی می باشد. بر این اساس تصمیم گرفتیم با یكی از مردان تاثیر گذار جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز گفتگویی داشته باشیم.

مردی كه همواره در خبرگان رهبری از جایگاه بسزایی برخوردار بوده و جرقه ی یادآوری خاطره ی امام(ره) درباره ی زعامت مقام معظم رهبری، توسط او زده شد.

وی در یكی از بزنگاههای نظام اسلامی، حركتی عمار وار انجام داده و در 8 دی سال 88، با سخنرانی طوفانی خود عاملی شد تا مردم شریف ایران در 9 دی به پا خواسته و پرونده ی فتنه را مختومه اعلام كنند.

برخلاف انتظار، صمیمیت و صراحت نشست و گفتگوی خبرنگاران آناج با آیت الله شبستری در حد روابط پدر و پسری بود و خاطره ای به یاد ماندنی از خود برای ما بر جای گذاشت.

متن گفتگوی تفصیلی آناج با آیت الله مجتهد شبستری به شرح ذیل می باشد:

حین سخنرانی حضرت امام(ره) درباره كاپیتولاسیون، در دو سه قدمی امام نشسته بودم


آناج: لطفا ابتدا از فعالیت های خود در  دوران قبل از انقللاب برایمان بگویید...

من محسن مجتهد هستم اما چون زادگاهم شهرستان شبستر است معمولا ما را مجتهد شبستری خطاب می كنند در حالی كه در شناسنامه ی ما پسوند شبستری قید نشده است.


 


من از سال 32 تا سال 53 در حوزه علمیه قم بودم و ضمن گذراندن دوره دبیرستان مقدمات عربی را نیز در تبریز و شبستر خوانده بودم. زمانی كه در قم بودم در ایام تعطیلات نیز مشغول تحصیل بودم. در زمان آیت الله بروجردی طلاب در فصل تابستان به وشنوه منتقل می شدند كه من نیز به آنجا می رفتم و به خاطر دارم كه برخی از كتب درسی را در سالهای اولیه ورود به قم، در اشنویه خوانده ام. لذا تمام سطوح را در عرض تقریبا 6سال به پایان رسانده و مشغول درس خارج شدم و در این زمینه از محضر اساتیدی چون مرحوم آیت الله بروجردی و پس از وفات ایشان از محضر حضرت امام خمینی، علامه طباطبایی، آیت الله گلپایگانی،مرحوم آیت الله محقق داماد و میرزا هاشم آملی، تلمذ كرده ام. فقه و اصول و فلسفه را از محضر علامه طباطبایی آموخته ام. در سال 53 بنا به دعوت جمعی از دوستان تهرانی به تهران منتقل شدم.

سالهایی از انقلاب را در قم و جزء طلاب انقلابی بودم. مثلا وقتی امام در مورد كاپیتالاسیون سخنرانی كردند، من در منزل امام حضور داشتم و دقیقا یادم هست كه امام در مقابل پنجره نشسته و صحبت می كردند و بین ما سه، چهار نفر فاصله بود..

آناج: فضای آن روز چگونه بود؟

حیاط و اتاق های خانه مملو از جمعیت بود و من نیز با چند نفر فاصله از امام نشسته بودم و یك ضبط صوت نیز به همراه داشتم. به هنگام خروج از خانه ماموران ساواكی ضبط صوت مرا به زور گرفتند و بردند. به آنها گفتم حداقل نوار را بردارید و ضبط را پس بدهید اما هر دو را بردند! درواقع با اینكه خطر را احساس می كردم ولی به سخنرانی امام رفتم چرا كه آن زمان نیز جزء ارادتمندان امام بودم و در جریانات حضور داشتم البته نه به عنوان شخص رسمی بلكه به عنوان یك طلبه ی انقلابی. پس از سخنرانی آن روز امام، ایشان را به تركیه و سپس به نجف اشرف تبعید كردند.

در تهران با افراد خاصی مثل استاد مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح، آیت الله مهدوی كنی و دیگر بزرگان افت و خیز داشتم كه جزء اركان اصلی جامعه ی روحانیت بودند و در جلسات غیر رسمی در جمع ایشان حضور می یافتم تا اینكه این تشكل در سال 56 رسمی شد. یعنی جامعه ی روحانیت مبارز تهران با حضور این حضرات كه نامشان را بردم  كه عمدتا به شهادت رسیده اند مثل شهید بهشتی، شهید محلاتی، شهید مطهری و ...تشكیل شد. به یاد دارم كه برای برگزاری جلسات مكان مشخصی وجود نداشت و جلسات اولیه در منزل شهید مفتح تشكیل می شد و سپس به صورت سیار در خانه ی اعضای دیگر تشكیل می شد تا اینكه یك جای ثابت برای برگزاری جلسات مشخص و رسمیت پیدا كرد. اعلامیه ای سرنوشت ساز با الهام از رهنمودهای حضرت امام(ره) منتشر می شد. آن زمان امام در نجف بودند اما ما همواره با ایشان در تماس بودیم و عمدتا شهید مطهری و یا شهید مفتح با ایشان تماس گرفته و در مورد شرایط ایران به امام توضیح می دادند و در مورد انتشار اعلامیه ها از ایشان كسب تكلیف می كردند.

 


در نگارش اعلامیه ها بیشتر بنده و مرحوم آیت الله عمید زنجانی نقش داشتیم

آناج: یعنی اعلامیه ها مستقیما از طرف امام صادر نمی شد؟

بخشی از اعلامیه ها متعلق به خود امام بود و ایشان خود آن ها را نوشته و به ایران ارسال می كردند و ما و دیگر دوستان و همكاران آن ها را تكثیر می كردیم. پاره ای از اعلامیه ها نیز با الهام از امام به امضای جامعه منتشر می شد. برای اینكه امضاها محدود نباشد در تهران امضاها به 50 یا 60 مورد هم رسیده بود هرچند كه شورای مركزی و تصمیم گیرندگان همان چند نفری بود كه از آن ها نام بردم. امضاها با حروف تحجی نوشته می شد؛ مثلا امضای شهید مطهری كه از هر لحاظ بزرگتر و ارجح تر از دیگران بود، در ردیف میم قرار داشت هرچند كه برخی از افراد ناچندان مشهور كه اسمشان با الف شروع می شد، در اول قرار داشتند. با كثرت امضاها خطر نیز كاهش می یافت زیرا ساواك نمی توانست همه ی 60 نفر را دستگیر كند.

در نگارش اعلامیه ها بیشتر بنده و مرحوم آیت الله عمید زنجانی نقش داشتیم. بزرگان جامعه ی روحانیت تصمیم می گرفتند و دستور می دادند به تناسب ایام و اتفاقات اعلامیه نوشته شود. برخی از اعلامیه ها تحلیل، برخی برای اعلام تاسف و محكوم كردن جلادان رژیم پهلوی و ... بود و به تناسب شرایط نوشته می شد.

بنده امام جماعت مسجد طلاچیان تهران بودم و مركز فعالیت های انقلابی منطقه 6 در آن دوران همین مسجد بود

پس از انتقال به تهران فعالیت بنده در جامعه روحانیت چشمگیر بود و همچنین در مسجد طلاچیان، مابین خیابان سهروردی و اتابك نیز حضور می یافتم كه در زیرزمین مسجد جلساتی برگزار می شد و دانشجویان نیز به آنجا می آمدند و به آن ها درس تفسیر و نهج البلاغه می گفتیم. البته چند مسجد دیگر در منطقه ما (منطقه 6) وجود داشت اما مركزیت فعالیت ها مسجد طلاچیان بود و هنگام راهپیمایی ها نیز حركت خود را از همین مسجد شروع می كردیم.

 در شب 22 بهمن (شام 21 بهمن) شبی كه امام دستور داده بودند حكومت نظامی شكسته شود، از همین مسجد حركت خود را شروع كردیم اما قبل از آن مردم به خانه ما آمدند و قبل از نماز مغرب و عشا قدری در خیابان پیاده روی كردیم و سپس به مسجد برگشته و نماز جماعت را اقامه كردیم. عده ای بودند كه می گفتند هر چه سخنرانی و شعار گویی داریم در همین مسجد انجام بدهیم و بیرون از مسجد نرویم اما من گفتم این دستور امام است كه فرموده به خیابان ها بیایید. آنها مجبور شدند تا تبعیت كنند و همگی به خیابان ها آمدیم. به تدریج بر تعداد جمعیت حاضر در خیابان ها افزوده می شد تا اینكه چندهزار نفر تا 12 شب در خیابان مطهری و سهروردی و ... پیاده روی كردند.

در آن شرایط هرآن احتمال داشت كه هواپیمای رژیم جمعیت راهپیما را بمباران كند اما مردم شجاعت به خرج دادند و تا 12 شب در خیابان ها بودند. صبح آن شب خبر رسید كه پادگان ها و كلانتری ها و صدا و سیما و ارگان های دیگر به دست انقلابیون و مردم افتاده است. بدین ترتیب در یوم الله 22 بهمن انقلاب به پیروزی رسید.

آیت الله مهدوی كنی به من گفت كه مدت دستگیریمان خیلی كم شد و فایده ای ندارد!

آناج: درمورد رمضان سال 56 و ماجرای دستگیریتان بفرمایید.

همان طور كه گفتم گاه جلسات جامعه ی روحانیت به صورت سیار تشكیل می شد و مكان مشخص و ثابتی وجود نداشت. در یكی از شبهای ماه رمضان سال 56، حدود 22 نفر از علما از جمله شهید مطهری، شهید بهشتی، اقای موسوی اردبیلی و آیت الله مهدوی كنی و دیگر آقایان كه من هم در خدمتشان بودم، در غرب تهران جلسه ای برگزار كردند كه قرار بود تا سحر ادامه داشته باشد. شهید بهشتی یا شهید مطهری (یكی از این دو بزرگوار) با امام(ره) تماس تلفنی برقرار كردند و در مورد حادثه ی اصفهان به امام خبررسانی كردند و گفتند رژیم پهلوی خیلی از مردم را در اصفهان به شهادت رسانده است. امام فرمود اعلامیه ای صادر و مردم را به استقامت دعوت كنید و مجلس ختم و مراسماتی نیز برگزار كنید.

 


من و آیت الله امامی كاشانی را مامور به تنظیم اعلامیه كردند تا به امضای شورای مركزی و جمع خارج از شورا برسانیم. من همان جا مختصر متنی را نوشتم تا با آیت الله امامی كاشانی تشكیل جلسه داده و آن را كامل كنیم.

نزدیك سحر دیدیم كه ماموران رژیم پهلوی با حدود 20 یا 30 كامیون و 200 پلیس  خانه را محاصره كرده اند. ماموران از هر دو طرف صفی تشكیل داده و ما را از خانه به سمت كامیون ها هدایت می كردند و هنگام عبور جیب هایمان را نیز می گشتند. وقتی نوبت به من رسید آن متنی را كه در جلسه نوشته بودم از جیب من درآورند و مشتی هم به سمت من حواله كردند. فكر می كردم به خاطر مدركی كه از جیب من پیدا كردند پای من گیر است و كارم سخت تر از بقیه است.

به هرحال ما سوار كامیون شدیم اما چون كامیون ها سرپوشیده بودند ما نمی دانستیم كه ما را كجا می برند. جایی ما را پیاده كردند و داخل بردند كه بعدا فهمیدیم آنجا كلانتری صبا بوده است.

جیب هایمان را خالی كردند و اشیا را از قبیل كلید و پول و ... تحویل گرفتند. با تخلیه جیب هایمان ما فكر كردیم لابد مدت زندان طولانی خواهد بود.

جایتان خالی! وقت سحر به ما سحری نان و هندوانه دادند. نماز صبح را خواندیم و تا ظهر همان جا ماندیم.

حدود 20 نفر از آقایان حاضر ائمه ی جماعت تهران بودند و به خاطر دستگیر شدن آن ها نماز جماعت آن روز تعطیل شد و خبر ماجرا به گوش مردم، حتی مردم تبریز هم رسید. من و مرحوم سید هادی خسروشاهی(پیرمردی انقلابی و امام جمعه مسجد شیخ عبدالحسین بازار) ترك زبان بودیم و دستگیری ما در تبریز منعكس شده بود و زمزمه های تعطیلی بازار تبریز به گوش می رسید. در تهران نیز چنین به گوش می رسید كه بازاریان ممكن است به دلیل دستگیری علما و ائمه  جماعت بازار را تعطیل كنند. بنابراین آنها مجبور شدند ما را آزاد كنند. تا اینكه ساعت چهار بعد از ظهر آمدند و به ما گفتند شما آزادید اما بعد از این مراعات كنید و خطا نكنید.

ما ترس و نگرانی آن ها را به وضوح دیدیم و مرحوم آیت الله مهدوی كنی گفت: این كه خیلی كم شد! لااقل می گذاشتند چند روزی را در زندان می ماندیم تا اجرمان بیشتر باشد وگرنه فایده ای ندارد كه به 24 ساعت نرسیده ما را آزاد كردند. ایشان عمدا بستن بقچه اش را طول می داد و دیرتر از همه از زندان خارج شد تا اجرش بیشتر شود!

برخی از علما همواره كفن هایشان را به همراه داشتند. به خاطر دارم مرحوم آقا سید مجید ایروانی جزء روحانیون مبارز و ترك هم بود؛ او همیشه بقچه ای با خود داشت كه وقتی پرسیدیم آن چیست، گفت این كفن من است چون ما كه در میدان مبارزه هستیم، هر آن احتمال شهادت وجود دارد.



آقای شریعتمداری به من گفت: از ابتدا موافق مخالفت با شاه نبودم زیرا شاه مانع كمونیست شدن مملكت بود

آناج: در جریان "خلق مسلمان" چه نقشی در تبریز یا تهران علیه این غائله داشتید؟

من در آن دوره معمولا در تبریز نبودم بلكه در تهران فعالیت می كردم و در آستانه پیروزی انقلاب به تهران رفته بودم و در ایام ماجرای خلق مسلمان نیز در تبریز حضور نداشتم اما از جریانات مطلع بودم.

علاقه مندان آقای شریعتمداری حزبی را به نام خلق مسلمان تشكیل داده و فعالیت هایی هم انجام می دانند. عضو فعال خلق مسلمان در تهران فردی به نام دكتر علیزاده بود كه در جلسات مشترك حاضر می شد و از اوضاع و فعالیت های موجود در تبریز خبر می داد.

آن زمان مرحوم شهید قاضی و شهید مدنی در تبریز بودند. شنیدم كه شهید مدنی آن زمان اینجا از امام حمایت و دین را ترویج می كرد اما عده ای دیگر از آقایان بودند كه مروج آقای شریعتمداری بودند و از حزب خلق مسلمان حمایت می كردند.

 


كاری كه من در تهران انجام دادم این است كه در همان جلسه ی جامع روحانیت مبارز من را به همراه مرحوم آقای میرزا منصور عاصمی كه او هم جزء روحانیون مبارز بود، به خاطر ترك زبان بودنمان مامور كردند كه با آقای شریعتمداری صحبت كرده و او را قانع كنیم تا بلكه این بساط دوگانگی را جمع كند.

من فقط در این مورد دخالت داشتم و در بقیه ی مسائل دخالتی نداشتم چون در حیطه ی مسئولیت من نبود. به همین مناسبت (به خاطر صحبت با آقای شریعتمداری) به قم رفتم و به او گفتم همان طور كه می بینید انقلاب به رهبری امام خمینی پیروز شده است و در شرایط فعلی تشنجی در آذربایجان وجود دارد كه آن را به شما مستند می كنند كه این حزب را شما تشكیل داده اید و زیر نظر شما فعالیت می كند؛ این امر موجب بروز نوعی دوگانگی شده است و ممكن است صحبت تجزیه ی كشور نیز پیش بیاید؛ شما می توانید این موضوع را فیصله بدهید و بهتر است با امام هم صدا شوید تا این غائله ختم شود. من، مرحوم آقای عاصمی و آقای شریعتمداری در آن جلسه ی خصوصی زیاد بحث كردیم و خلاصه ی صحبت های آقای شریعتمداری این بود كه می گفت من از ابتدا موافق مخالفت با شاه نبودم زیرا شاه مانع كمونیست شدن مملكت بود.

او موضوع را به حیوانی تشبیه می كرد كه آن را در خانه می بندند تا دزد از آن بترسد و فكر سرقت از خانه به سرش نزند؛ در واقع شاه مثل حیوانی بود كه از مملكت محافظت می كند؛ لذا من با سلطنت موافق نبودم و فقط می خواستم قانون اساسی تغییر كند. مانند حرفی كه ملی مذهبی ها می زدند.

من به او گفتم فعلا كه شاه رفته است، امام رهبر كشور شده است و نگرانی این گونه مسائل هم وجود ندارد. گفت من نگران آینده هستم! مملكت همین طور باقی نخواهد ماند و معلوم نیست كه انقلاب به همین صورت پیش برد یا نرود و نگرانی در مورد آمریكا هنوز هم زیاد است.

خلاصه ما هرچه دلیل و منطق ارائه كردیم تا با امام همفكر شود و این اختلافات حل شود، او حاضر به همراهی نشد. درواقع ما جهت اتمام حجت و دعوت نزد او رفته بودیم تا بساط خلق مسلمان كه موجب ایجاد نفاق و اختلاف بود برچیده شود. اما او قبول نكرد و ما دیدیم كه صحبت های ما موثر نیست. اطرافیان او ملی مذهبی و بر تفكر او قائل بودند. اما انقلابیون و حزب اللهی های اصیل با آن ها هم فكر نبودند.

بنابراین تنها نقش من در تلاش برای برچیدن خلق مسلمان در همین یك مورد بود و ما همواره در مسیر اصل انقلاب و راه امام حركت می كردیم. مثلا راهپیمایی ها و برنامه های انقلابی تهران را هدایت می كردیم و سرپرستی كمیته انقلاب منطقه 6 نیز بر عهده ی من قرار داشت.

اولین فردی بودم كه بی كفایتی بنی صدر را امضا كردم

آناج: در مورد چهار دوره ای كه نمایندگی تهران را بر عهده داشتید،خاطراتی دارید كه آنها را بیان كنید.

من در دوره های اول، دوم، چهارم و پنجم نماینده تهران بودم. دوره اول دوره ی بسیار حساسی بود و بزرگان زیادی مثل آیت الله امامی كاشانی و رفسنجانی و آقای موحدی كرمانی در مجلس حضور داشتند و حتی مقام معظم رهبری نیز آن زمان نماینده مجلس بود. ملی مذهبی هایی نیز در مجلس بودند. در دوره اول با مسائل زیادی روبرو شدیم. ارتباط ما با امام(ره) زیاد بود.

ما با تعدادی از دوستانی كه انقلابی ناب به شمار می رفتند جلساتی خاص برگزار می كردیم و تصمیماتی می گرفتیم. اطرافیان بنی صدر( مانند سلامتیان و ...) نیز كم و بیش در مجلس حضور داشتند.

عمده حادثه ای كه در دوره اول پیش آمد، عزل بنی صدر بود. به خاطر دارم یكی از نمایندگان خوزستان نزد من آمد و گفت اختلافی كه بین امام و بنی صدر پیش آمده است و بنی صدر علیه انقلابیون اصیل سخن پراكنی و ضدیت كرده و با سپاه مخالفت می كند، تدبیری نیاز دارد. به او گفتم ما باید با بیت امام ارتباط داشته باشیم؛ اگر امام فرماندهی كل قوا را - كه به بنی صدر تفویض كرده است- از او پس بگیرد، ما به دلیل عدم كفایت سیاسی بنی صدر، موضوع عزل او را در مجلس مطرح می كنیم. در مورد امر تحقیق كردیم و دیدیم امام نیز دیگر از دست بی كفایتی های بنی صدر به تنگ آمده و ناراحت است.

به محض اینكه خبر عزل بنی صدر از فرماندهی كل قوا توسط امام به گوشمان رسید، به سراغ همان نماینده خوزستان رفتم تا متنی را آماده كنیم و از دیگر نمایندگان امضاء بگیریم. ما متن را نوشته و آماده كردیم و اگر اشتباه نكنم من اولین نفری بودم كه زیر آن را امضا زدم. نماینده ی خوزستان آن نامه را جهت امضا گیری نزد نمایندگان دیگر برد و تقریبا دو سوم نمایندگان مجلس زیر آن را امضا زدند و بالاخره موضوع عزل بنی صدر را مطرح كردیم. ظاهر یك یا دو نفر مخالف، چند نفر هم دارای رأی ممتنع و بقیه نمایندگان موافق عزل بنی صدر بودند.

در درگیری آیت الله قره باغی با صباغیان، نه عمامه افتاد و نه عبا پاره شد اما هادی غفاری سر و صورت وزیر نفت را خون مالی كرد

آناج: نظر آقای هاشمی در این مورد چه بود؟

به نظرم او نیز موافق عزل بنی صدر بود. چون او هم آن زمان مثل آقا(مقام معظم رهبری) مخالف بنی صدر بود. البته فكر می كنم آن زمان كه اواخر دوره ی اول مجلس بود حضرت آقا به شورای عالی دفاع رفته بودند و در مجلس نبودند اما آقای رفسنجانی آنجا حضور داشتند و چند دوره هم رئیس مجلس بودند.

البته در دوره اول قوانین و مقررات زیادی هم تصویب شد اما عمده كار مجلس در آن برهه همان ریاست جمهوری بود. اگر دوره های دیگر را نیز مرور كنم در همه ی آن ها نیز خاطراتی وجود دارد. مثلا درگیری آیت الله قره باغی ارومیه با  صباغیان (در دوره اول) كه به یك درگیری فیزیكی تبدیل شد. آن زمان ملی مذهبی ها در مجلس بودند. صباغیان كه از اطرافیان مهندس بازرگان بود، سخنرانی قبل از دستور داشت؛ در سخنرانی خود از نظام انتقاد كرد. آقای قره باغی از جای خود برخاست و پیش رفت و گفت این حرف ها را نزنید این ها حرف های دل خواه آمریكاست.

اما او حرف هایش را ادامه داد و آقای قره باغی هم جلوتر رفت و یقه اش را گرفت تا از پشت تریبون كنارش بكشد. به یاد دارم وزیر نفت وقت، كه فرد چاق و چله ای بود نزدیك تر نشسته بود؛ آمد و دست به عمامه ی آقای قره باغی برد. اما نه عمامه بر زمین افتاد و نه عبای او پاره شد.

آن زمان هادی غفاری جزء انقلابیون ناب بود و در مسیر صحیح قرار داشت؛ او آقای منفرد كه فرد چاقی بود بر زمین زد و رویش نشست! لنگه كفشش را به دست گرفت و بر سر او كوفت! آن قدر بر سرش زد تا از سرش خون آمد. وزیر نفت كه فرد زرنگی بود با سر خونی رفت و در جای هیئت رئیسه نشست تا خبرنگاران و عكاسان او را خوب ببینند و این خبر را در كشورهای خارجی منعكس كنند. قانون جنگل مطرح بود!

در مجالس دیگر نیز خاطرات و مصوبات دیگری همچون اسلامی شدن بانك ها وجود داشت كه من در این مورد نقش موثری داشتم. من دو سال در كمیسون جهاد سازندگی مسئول بودم كه در آن دوران این كمیسیون خیلی فعال بود و در مجلس كمیسیون مستقلی بود و آقای ناطق نوری نیز نماینده ی امام در جهاد سازندگی و عضو كمیسیون بود. پس از ادغام كمیسیون جهاد با سایر نهادهای انقلابی استقلال خود را از دست داد. مرا به كمیسیون اقتصاد (كه به آن كمیسیون بازرگانی می گفتند) دعوت كردند و 14 سال در مجلس مسئول كمیسیون اقتصاد بودم. مقررات صادرات و واردات زیادی تصویب شد و طرح های زیادی را ارائه كردیم.

با شرط امام جمعه موقت به تبریز آمدم اما حضرت آقا ماندگارم كردند

آناج: بفرمایید چطور شد كه حضرت آقا تصمیم به جابجایی آیت الله ملكوتی گرفتند و شما را به عنوان نماینده ولی فقیه در استان تعیین كردند؟

من فقط می توانم در مورد خودم صحبت كنم و شاید صحبت در مورد افراد دیگر صحیح نباشد. من آن سال مشرف به زیارت خانه ی خدا شده بودم. اول به مكه رفته و اعمال حج را به جا آورده و سپس به مدینه رفتیم. قرار بود یك هفته در مدینه بمانیم؛ در سومین روز به من خبر دادند كه آقای حجازی از دفتر مقام معظم رهبری پشت تلفن منتظر شماست. وقتی با آقای حجازی حرف زدم به من گفتند كه آقا می فرمایند شما اعمال حج را انجام داده و سه روز هم در مدینه مانده اید؛ پس بهتر است قدری زودتر به ایران برگردید. من نگران شدم و علت امر را از آقای حجازیی جویا شدم. او جواب قطعی به من نداد اما اشاره ای كرد كه آیت الله ملكوتی جمعه ی گذشته در نماز جمعه خداحافظی كرده اند – كه زمزمه ی آن دو سه روز بعد به گوش تبریزی ها در مكه هم رسیده بود- و شما را در رابطه با همین موضوع به تهران خوانده اند.

من از مدینه مستقیم به تهران رفتم و حصرت آقا را ملاقات كردم. ایشان موضوع را با من مطرح كردند و من هم به ایشان گفتم همان طور كه می دانید من مسئولیت های زیادی در تهران دارم، تدریس می كنم، امامت نماز را بر عهده دارم و سرپرستی روحانیت مبارز جنوب غرب تهران را بر عهده دارم و فعالیت های دیگری كه با وجود آن ها من نمی توانم به تبریز بروم. آقا فرمودند آیت الله ملكوتی خداحافظی كرده اند و ما فرد دیگری را جز شما سراغ نداریم؛ پس حداقل تابستان را به تبریز بروید. گفتم اگر فقط سه ماه تابستان باشد اشكالی ندارد من قبول می كنم كه به آنجا بروم به شرطی كه در برگه ی حكم نیز "امام جمعه موقت" را ذكر كنید. من پنجشنبه خودم را به تبریز رساندم و جمعه نماز را اقامه كردیم با خیال اینكه با پایان سه ماه تابستان ماموریت من نیز به پایان می رسد. به خاطر دارم كه حتی روزنامه جمهوری اسلامی كه معمولا خطبه های نماز جمعه شهر را می نویسد، تا یكی دو سال مرا به عنوان امام جمعه موقت تبریز می نوشت.

وقتی آیت الله گلپایگانی برای رهبری مطرح شد، با صدای بلند به آقای هاشمی اعتراض كردم و گفتم من یادداشتی را به شما داده ام و الان وقت قرائت آن رسیده

آناج: لطفا از ماجرای مجلس خبرگان و اصرار جنابعالی به آقای هاشمی جهت بیان خاطره حضرت امام بگویید:

وقتی در شام 13 خرداد امام رحلت كردند و آن فاجعه ی عظما به وقوع پیوست، مرحوم آقای طاهری خرم آبادی از هیئت رئیسه ی مجلس خبرگان با من تماس گرفت و گفت فردا صبح مجلس خبرگان تشكیل می شود. من از حال امام باخبر بودم و می دانستم كه وضع حالشان وخیم است لذا فهمیدم كه جریان از چه قرار است. من از این خبر خیلی متاثر شدم و آن شب از ناراحتی نتوانستم بخوابم چرا كه امام هم استاد و رهبر ما بود و هم علاقه ی شخصی به ایشان داشتم و از طرف دیگر نگران آینده ی كشور بودم. اما روزنه ی امیدی هم داشتم زیرا شنیده بودم امام مطالبی را در مورد آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی) فرموده اند. این امید مرا دلگرم می كرد تا اینكه صبح به مجلس خبرگان رفتم. قبل از ظهر وصیت نامه ی امام قرائت شد كه امام وصیت كرده بود پسرم احمد آقا آن را بخواند و اگر او نبود یكی از روسای سه قوه قرائت كند. آن زمان هم حضرت آقا رئیس جمهور بودند و وصیت نامه ی الهی سیاسی امام را قرائت كردند.

بعد از ظهر جلسه تشكیل شد. ابتدا راجع به شورایی شدن رهبری صحبت شد زیرا آن موقع در قانون اساسی رهبر یا شورای رهبری قید شده بود. در آن جلسه چنین مطرح شد كه اگر شورای رهبری رأی بیاورد كشور به واسطه ی شورا اداره شود. من بر اساس این صحبت ها فهمیدم كه كار به درازا می انجامد. لذا یادداشتی نوشته و به هیئت رئیسه فرستادم و نوشتم این بحث را كوتاه كنید و مطالبی را كه امام در مورد آیت الله خامنه ای فرموده بودند، مطرح شود. من یادداشت را به آقای طاهری خرم ابادی فرستاده بودم و او هم نوشته ی مرا به آقای رفسنجانی داده بود. آقای رفسنجانی گفته بود فعلا صبر كنید بحث شورا به جایی برسد و اگر شورا رأی نیاورد و افراد مطرح شدند، این موضوع را مطرح می كنیم.

من ساكت نشستم تا بحث شورا به اتمام برسد. شورا بالاخره رأی نیاورد. البته عده ای در اقلیت مایل به رهبری شورا بودند اما من از همان ابتدا با رهبری شورا موافق نبودم و با مخالفان بحث كردم و عوارض رهبری شورا را برایشان توضیح دادم كه با اختلاف نظر بین شورا مملكت فلج می شود؛ پس بهتر است رهبری واحد حاكم باشد.

پس از روشن شدن تكلیف بحث شورا افراد را مطرح كردند. عده ای آیت الله گلپایگانی را پیشنهاد كردند و من دوباره از جا برخواستم و با صدای بلند به آقای هاشمی اعتراض كردم و گفتم من یادداشتی را به شما داده ام و الان وقت قرائت آن رسیده، پس آن را بخوانید. آقای رفسنجانی نوشته ی مرا خواندند و گفتند آقای شبستری می خواهد من كه حضور داشتم و جز شهود بودم توصیه های امام را در مورد آیت الله خامنه ای نقل كنم.

من شنیده بودم كه وقتی آیت الله خامنه ای به كره رفته و آنجا سخنرانی كرده بودند، تلوزیون پخش می كرد و حاج احمد آقا نیز در خدمت امام بود؛ حاج احمدآقا گفته بود ماشاءالله آیت الله خامنه ای خوب صحبت می كند و جلسه را خوب قبضه كرده است؛ پس از این حرف حاج احمد آقا، امام فرموده بود آقای خامنه ای شایستگی رهبری را دارد.

علاوه بر این زمانی كه آقای منتظری از قائم مقامی رهبری عزل شد، به امام گفته بودند حال كه او را عزل كردید بعدا ما گرفتار خواهیم شد؛ امام در جواب این حرف فرموده بود: با وجود آقای خامنه ای شما غصه ای نداشته باشید.

من این دو مورد را شنیده بودم و می دانستم كه آقای رفسنجانی(به همراه آقای موسوی اردبیلی) جزء شاهدان است. لذا در آن یادداشت از آقای رفسنجانی خواستم كه شهادت بدهید امام چنین مطلبی را بیان كرده بودند.

آقای رفسنجانی رو به اعضای خبرگان كرد و گفت آقای شبستری از من می خواهند سخنان امام را به شما بگویم؛ آیا شما موافق هستید؟ همه ی اعضا گفتند بله بگویید؛ اگر الان نگویید پس كی می خواهید بگویید! آقای رفسنجانی موضوع را مطرح كردند و شهادت دادند و گفتند كه آن موقع آقای موسوی اردبیلی نیز شاهد بود. البته اگر شهادت آن ها هم نبود و اگر توصیه ی امام هم نبود، خواه نا خواه ما نمی توانستیم فردی اصلح تر از آیت الله خامنه ای پیدا كنیم. یعنی اگر توصیه ی امام هم مطرح نمی شد بلاخره آقای خامنه ای رأی می آورد منتها با مطرح كردن این امر انتخاب ایشان به رهبری با سرعت و با رأی اكثریت قاطع اعضاء انجام گرفت.

پس از این ماجرا آقا خود پشت تریبون رفت و می خواست كه رهبری را قبول نكند. ایشان پشت تریبون فرمود من از لطف آقایان سپاسگذارم ولی من برای این امر آمادگی ندارم. اعضا گفتند این بر شما تكلیف شده است! چرا قبول نمی كنید؟ از جمله كسانی كه این سوال را پرسید آقای آذری قمی(كه در قم یك كتابفروشی و امتیاز یك روزنامه را داشت و از علمای فاضل اهل قم بود) بود. آقا در جواب سوال او فرمود: آقای آذری اگر من یك حكمی بدهم شما قبول می كنید؟ گفت: بله آقا قبول می كنم(آقای آذری قدری شلوغ و از افراد منتقد بود). بالاخره حضرت آقا قبول كردند و جلسه به پایان رسید. البته بعدا آقای آذری مشكلاتی پیدا كرد.

به حضرت آقا عرض كردم،سه ماه شد سه سال،ده سال، پانزده سال ولی.. 

آناج: برگردیم به بحث امام جمعه موقت. چطور تبدیل به امام جمعه دائم شدید؟

پس از اتمام سه ماه تابستان من نزد حضرت آقا رفتم و گفتم سه ماه تمام شده است! اما ایشان گفتند: آقا! شما تازه آنجا راه افتاده اید، استان آرامش پیدا كرده. گفتم آقا! خانواده ی من، تشكیلات و كار و فعالیت هایم اینجاست! فرمودند: حالا بروید یك فكری می كنیم. به تبریز آمدم و بعد از دو سه ماه دوباره نزد رهبری رفتم و گفتند من هنوز كسی را پیدا نكرده ام، حالا شما باشید... از آن زمان به بعد سه چهار بار به حضرت آقا مراجعه كرده ام و عرض كرده ام آقا! سه ماه شد سه سال! شد 10 سال! 15 سال! آقا ما را مرخص كنید ما بازنشست شویم؛ اما فرمودند نه خیر شما آنجا جا افتاده اید و ما كسی را نداریم. حتما جریان اخیر (كاندیدا شدن برای دبیری جامعه روحانیت) را نیز خودتان شنیده اید كه بهانه ای جور شده بود كه از اینجا برویم اما باز هم نشد. به قول آقای محمدی، مسئول دفتر مقام معظم هبری كه می گفت خطر از بیخ گوشتان رد شده.

در ما به روی روی كسانی كه در مسیر انقلاب هستند باز است

آناج: از فتنه ی 88 و ریزش ها و رویش ها صحبت كنید؛ در زمان انتخابات وقتی آقای موسوی به تبریز و به دیدار شما آمده بودند چنین شایع شد كه شما حامی ایشان هستید؛ لطفا در این مورد بیشتر توضیح بدهید.

آقای میرحسین یا آقای عارف كه جزء اصلاح طلبان است، وقتی به تبریز می آید و مایل به دیدار كسی است، در ما به روی همه و تمام كاندیدا چه اصلاح طلب و چه اصولگرا و ... باز است مگر اینكه كسی معلوم الحال باشد و از همان اول معلوم باشد كه او ضدانقلاب است؛ ضد انقلاب اولا به اینجا نمی آید دوما اگر بیاید در ما به روی او باز نیست. اما كسانی كه انقلابی هستند – چه اصلاح طلب باشد چه اصولگرا می توانند اینجا بیایند؛ آن موقع می آمدند، الان هم می آیند. میرحسین موسوی نیز به دیدار ما آمد ولی آن زمان ماهیتش مثل الان معلوم نبود. وقتی می خواست اینجا بیاید فرد معتدلی را برای دیدار واسطه كرد كه به خاطر ندارم آن واسطه چه كسی بود.

الان نیز كسانی كه در مسیر انقلاب هستند و ماهیت ضد انقلابیشان روشن نشده است، اگر اینجا بیایند و مایل به دیدار باشند در ما به رویشان باز است. روال حضرت آقا نیز همین طور است. مثلا محتشمی پور یا عده ای از اصلاح طلبان به عیادت حضرت آقا رفتند اما آقا آن ها را رد نكرد مگر به كسانی كه خیلی افراطی بودند مثل آقای خاتمی كه راه ندادند.

ما نیز نماینده ی رهبر هستیم و نباید كاری كنیم كه دیگران فكر كنند اصلاح طلبان حق ندارند قدم در این خانه بگذارند. مثلا گه گاه هم آقای پزشكیان اینجا می آید و هم آقای سعیدی و آقای فرهنگی. ما نمی توانیم در به روی كسی ببندیم. وقتی كاندیداها به تبریز می آید به دیدار ما نیز می آیند؛ آن موقع میرحسن موسوی نیز كاندیدا بود و من هم اگر وقت داشته باشم حتما دیدار را می پذیرم مگر اینكه اصلا وقت نداشته باشم.



قطعا به موسوی رای نداده ام

آناج: برخی ادعا دارند شما در آن دیدار توصیه هایی هم به موسوی كرده اید؛ از جمله اینكه با مردم تند حرف نزند؛ آیا این موضوع را تایید می كنید؟

شاید من تذكراتی به او داده ام اما جزئیات یادم نیست. اما در هر حال یادم هست كه او به اینجا آمد و علت هم این بود كه آن موقع ماهیتش معلوم نبود. البته قطعا من به موسوی رأی نداده ام برای اینكه از نظر من افكارش مساعد نبود.

بعد از مسئله ی فتنه ماهیت آن ها روشن شد، آن فتنه گرها در مقابل رهبر ایستادند و قضد براندازی نظام را داشتند و ثابت شد كه آن ها از خارج الهام می گیرند و با آن ها ارتباط دارند و اگر از دشمن الهام هم نگیرند راهی را می روند كه آمریكا، استكبار و دشمنان جمهوری اسلامی آن را می خواهند. آن ها با این كار چند ماه مملكت را دچار ولوله و التهاب كردند، عده ای را به خیابان ها كشاندند با اینكه امام به آن ها توصیه و نصیحت كرده بود، خودش را و رئیس ستادشان (ستاد آقای كروبی و موسوی) را دعوت و با آن ها صحبت كرده بود.

اما معلوم شد كه آن ها عناد دارند و لجبازی می كنند و قراین و شواهد(افراد دستگیر شده) نیز نشان داد كه در این توطئه براندازی، با خارج از كشور در ارتباط بودند. هدف براندازی نظام بود نه صرفا ادعای تقلب در انتخابات. علاوه بر همه ی اینها حوادثی كه در 13 آبان یا روز قدس پیش آمد و دادن شعارهایی مثل "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" و بر آن كارها ضمیمه شد  تا اینكه در روز عاشورا وقاحت از حد گذشت! طرفداران آن ها پرچم های امام حسین(ع) را به آتش كشیدند، به عزاداران حسینی حمله كردند و اوج ناراحتی را برای ملت به وجود آوردند.

من معتقد بودم كه سخنرانی را به 9 دی موكول نكنیم

آناج: چه شد كه روز 8 دی را برای راهپیمایی و سخنرانی انتخاب كردید؟ در مورد سخنرانی آتشینتان بفرمایید:

در جلسه شورای هماهنگی پیشنهاد دادند كه یا هشتم دی ماه و یا نهم دی ماه تظاهرات كنیم تا همه بدانند این اتفاقات فقط توسط عده ای رخ می دهد و توده ی مردم از این جریانات و كارهایی كه علیه نظام و رهبری و انقلاب و امام می شود، ناراحت هستند.

روز هفتم دی، یازدهم محرم، ساعت سه بعد از ظهر ما در خانه مراسم روضه داشتیم (ما هر سال از هفتم تا 12 ام محرم در خانه مراسم روضه برگزار می كنیم) و گفتم روسای هیئت ها، علما و افراد موثر شهر و بازار و دانشگاه و سایر افراد موثر را دعوت كنید. اما چون اینجا روضه برپا بود و ما جلسه را در خانه دیگری برگزار كردیم. حدود 50 یا 60 نفر از افراد موثر در جلسه شركت كردند.

من ماجرا را با حاضرین درمیان گذاشتم و گفتم كه می خواهند تظاهراتی بر له نظام و رهبری و بر علیه فتنه گران برگزار كنیم. من به آقایان گفتم معتقدم بهتر است تظاهرات را فردا (8دی) برگزار كنیم و به 9 دی موكول نكنیم و اگر شما آمادگی دارید مردم را به رهپیمایی دعوت كنید. حاضرین در جلسه پذیرفتند و روز هشتم دی راهپیمایی باشكوهی برگزار شد. مردم با احساسات به میدان آمده بودند و شعار ها نیز تند بودند. من نیز با احساسات صحبت كردم كه البته این احساسات توام با تعقل بود. در صحبت هایم گفتم به امام و انقلاب و رهبری اهانت كرده اند و حتی به امام حسین(ع) هم اهانت كرده اند؛ وقتی حرف به اینجا رسید من خیلی ناراحت شدم كه آن شب صدا و سیما ماوقع را منتشر كرد.

سالگرد 9 دی سال گذشته در تالار مصلی و در دانشگاه برگزار شد اما امسال پیشنهاد آقای نواداد رئیس صدا و سیما این است كه برنامه در فضای باز برگزار شود تا تصویر بهتر منعكس شود.قرار بر این است كه امسال بدین صورت اجرا شود مگر اینكه هوا نامساعد باشد. اگر هوا نامساعد باشد قطعا در مصلی برگزار می شود اما اگر مساعد باشد در سه راه مصلی اجرا می شود. به هر حال هر جا هم كه باشد در هشتم دی برگزار خواهد شد چون سالگرد تظاهرات هشتم دی ماه است و اجتماع هم باید در این روز باشد. شما نیز در این رابطه بیشتر كار كنید تا اجتماع پر رونق تر برگزار شود.

آناج: چنین نقل شده است كه در دوران فتنه در مجلس خبرگان كمیسیون تحقیق و تفحص تشكیل شد كه شما نیز مسئول كمسیون بودید؛ این موضوع را تایید می كنید؟

نه. من مسئول كمیسیون نبودم، مسئول كمیسیون آیت الله یزدی بود و من هم عضو كمیسیون بودم.

وظیفه ای كه متوجه ماست این است كه مسائل روز اجمالا مطرح شود؛ مسائلی كه ممكن است متوجه رهبری شود. كمیسیون تحقیق،كمیسیون خاصی است و در آیین نامه آمده است اولین كمیسیونی كه باید با انتخاب مجلس خبرگان باشد، كمیسیون تحقیق است و یك بار برای انتخاب اعضای اصلی رأی گیری می شود و یكبار هم برای تعیین اعضای علی البدل. از دوره اول (كه الان دوره چهارم است) آقایان لطف كرده و در هر دوره به من رأی داده اند. در این كمیسیون مسائل مهمی راجع به دولت ها مطرح شده است.

كمیسیون تحقیق خبرگان به این نتیجه رسیده كه توانایی مقام معظم رهبری روز بروز بیشتر می شود 

آناج: آقای مطهری اخیرا شبهاتی را در مورد مجلس خبرگان مطرح كرده و گفته اند كه این مجلس در موضع سكوت و انفعال قرار دارد؛ نظر شما در این مورد چیست؟ آیا تا به حال پیش آمده است كه در رابطه با موضوعی به حضرت آقا پیشنهاد یا تذكری بدهید؟

البته  بنده نمی خواهم شان بحث را پایین بیاورم و فقط جواب آقای مطهری را بدهم. اصلا ایشات در سطحی نیستند كه بخواهم پاسخ ایشان را بدهم. اما برای تنویر افكار عمومی در این خصوص توضیح می دهم.

یكی از وظایف كمیسیون تحقیق خبرگان(طبق اصل 111 قانون اساسی) این است كه صفاتی را كه باید در رهبری موجود باشد، بررسی كند كه آیا رهبر این صفات را از دست داده یا از دست نداده است. مثلا رهبر باید مدیریت، مدبریت، شجاعت داشته باشد كه این صفات در قانون اساسی نیز ذكر شده است. این مسائل روز به روز  بررسی شده است. مثلا رهبری آقا در مسئله فتنه، بعد از فتنه دقیق بررسی شد. حضرت آقا چند ماه صبر كردند و سپس یك سخنرانی ایراد كردند و مردم به صحنه آمدند؛ این بهترین مدیریتی بود كه حضرت آقا در حادثه فتنه از خود نشان دادند. اعمال و تاثیرات ما در حاشیه بود و شاید در یك استان موثر بودیم اما اصل مدیریت را مقام معظم رهبری انجام دادند و توانستند فتنه را خنثی كنند. در آن دوره كمیسیون تحقیق بیانیه ای را نوشت كه من خود به عنوان سخنگوی كمیسیون آن را قرائت كردم و در صدا و سیما نیز پخش شد.

در موارد دیگر نیز ممكن است كمیسیون تحقیق ورود كند. یكی از این موارد نقص هایی است كه بروز آن ها محتمل است. مثلا در صدا و سیما مشكلاتی وجود دارد و چون این سازمان زیر نظر رهبری است، مشكلات و نقص های آن در كمیسیون مطرح می شود تا مبادا این نقص ها متوجه خود رهبر باشد. در این موارد افرادی مامور به صحبت با متولیان امر می شوند تا ببینند آیا این مشكلات قابل رفع است یا خیر. یا مثلا در زمینه اقتصادی و جهاد اقتصادی یا اقتصاد مقاومتی به بررسی می پردازد تا ببیند این تدبیر رهبری، تدبیر خوبی بود یا خیر. احیانا اگر در پاره موارد احساس كنیم كه بهتر است از خود آقا موضوع را جویا شویم، كمیسون تحقیق از ایشان وقت می گیرد و با مقام معظم رهبری ملاقات می كند و مسائل را (در زمینه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و ...) با ایشان در میان می گذارد.مسائل مزبور را با اقا طرح می كنیم و ایشان هم می گویند مثلا پاره ای از این مسائل قابل رفع  است و برخی نیز قابل رفع نیست اما ایشان می گویند من پاره ای از این مسائل را به مسئولین امر تذكر می دهم و یا اینكه به ما می گویند خودتان مسئول امر را احضار كنید و موضوع را بررسی كنید. ما این كارها را انجام می دهیم و كسانی كه می گویند اعضای مجلس خبرگان هر سال یكی دو بار جمع می شوند و شام می خورند و پراكنده می شوند؛ حرف بی خود، بی اساسی و ناآگاهانه یا مغرضانه می زنند. خود جلسه ی خبرگان كه هر سال دو بار تشكیل می شود، بسیار پرمحتواست؛ اولا فردی از مسئولین (معمولا از وزرا و امنیت ملی دعوت می شود) به عنوان میهمان دعوت می شود كه یك ساعت حق صحبت دارد. پنج نفر از خبرگان نیز حق دارند هركدام یك ربع، از آن مسئول دعوت شده انتقاد كنند و مسئول مدعو نیز دوباره یك ربع فرصت دارد تا به انتقادات اعضای خبرگان پاسخ بدهد. در نطق های قبل از دستور  نیز مطالب مهمی ذكر می شود كه همه ی این مطالب یادداشت و به محضر آقا ارائه می شود.

وظیفه ی كمیسیون تحقیق نیز اجرای اصل 111 است و مسائل را همان طور كه توضیح دادم دقیقا مطرح می كند و حتی دو سه نفر از اعضای كمیسیون را مامور می كند كه مثلا رئیس جمهور یا فلان وزیر را دعوت كند و مشكلات (مشكلاتی كه ممكن است در رابطه با رهبر در جامعه منعكس شود) را بررسی كند. در كمیسیون تحقیق غیر از مسائل ارتش و اموری كه سری هستند، به دیگر مسائل مثل صدا و سیما، وزارت خانه ها، امنیت ملی، سیاست خارجی و ... پرداخته می شود و اگر لازم باشد یا خود متولیان امر را دعوت می كند و یا مشكل را به محضر رهبر می رساند تا خودشان آن را برطرف كنند.

بنابراین گرچه وظیفه اصلی مجلس خبرگان تعیین رهبر است اما وظیفه دوم، یعنی نظارت بر ناتوانی صفات مزبور است با همان كیفیتی كه توضیح دادم. مثلا اگر كمیسیون تحقیق در بررسی های خود به این نتیجه برسد كه رهبر حافظه خود را از دست داده است، موضوع را به مجلس خبرگان گزارش می دهد.

الحمدالله كمیسیون تحقیق نه تنها تا به حال به ناتوانی نرسیده است بلكه به این نتیجه رسیده است كه تجربیات آقا سال به سال بیشتر و توانش قوی تر شده است. با اینكه سن رهبر بالاتر می رود ولی از نظر توان كار و اشراف بر مسائل روز به روز قوی تر و بهتر می شود.

یك روز در محضر آقا بودم؛ پرونده ای را از ارتش و نیروهای مسلح برای آقا آوردند؛ فردی كه از ارتش پرونده را آورده بود، خلاصه ی ان را نیز نوشته و روی پرونده پیوست كرده بود و گفت شاید شما وقت نداشته باشید پرونده را بخوانید برای همین من خلاصه اش را برایتان نوشته ام. آقا فرمودند نه بگذارید پرونده همین جا بماند؛ من همه ی آن را مطالعه خواهم كرد نه خلاصه اش را. حضرت آقا در تمام امور این چنین دقیق هستند. ایشان خیلی كم استراحت می كنند اما بر تمام مسائل اشراف دارند.

آناج: یكی از مسائلی كه باعث شده شبهات در مورد خبرگان مطرح شود، این مسئله است كه خبرگان جلسه غیرعلنی برگزار می كنند و این باعث می شود كه عده ای شبهه ایجاد كنند كه خبرگان فقط در پی تایید هستند نه تذكر، نظر شما چیست؟

از نظر قانون اساسی و قوانین عادی مذاكرات خبرگان علنی نیست بر خلاف مذاكرات مجلس نمایندگان كه علنی است. اما كلیات جلسه هم به اطلاع رهبر می رسد و هم اعضای خبرگان در برخی مصاحبه ها آن را مطرح می كنند. درواقع مقدار مجاز و قانونی مطرح می شود.

قوانین مجلس خبرگان در دوره اول توسط شورای نگهبان و در دوره های بعدی به وسیله ی خود مجلس خبرگان تدوین می شود. اگر زمانی كمیسون آیین نامه به این نتیجه برسد كه مذاكرات خبرگان علنی شود، این اتفاق قانونی می شود و انجام می گیرد. اما الان خبرنگاران فقط موقع نطق رئیس مجلس خبرگان و موقع اختتامیه و قرائت بیانیه می توانند حضور داشته باشند. پس وقتی جلسات مجلس خبرگان قانونا نمی تواند علنی شود، لذا فقط اجمالا بیان می شود و نمی توان جزئیات آن را منتشر كرد.



آناج: برخی شبهاتی مطرح می كنند مانند تذكر به به عمكرد رهبری در فتنه 88 یا قبل از انتخابات و یا در مورد فعالیت های بیت ایشان. آیا این موارد را تائید می كنید ؟

من چیزی به خاطر ندارم. گاه برخی شایعات مطرح می شود كه پایه درستی ندارند. در مورد خود بنده مثلا چنین شایع كرده بودند كه یكی از اعضای شورای نگهبان فوت كرده است و قرار است من به جای او جایگزین شوم! این شایعه كاملا بی اساس بود. برخی از شبهات افترای محض است و این مورد كه شما ذكر كردید از همین دسته شایعات است. من اصلا به خاطر ندارم كه مجلس خبرگان چنین تذكری به آقا داده باشد.

آقا در چنین مواردی معمولا كلیات را می فرمایند. ایشان همیشه می گویند رأی من مخفی است و كسی از آن خبر ندارد. ممكن است برخی كلیات را بگویند كه با ویژگی های یك كاندیدا مطابقت نداشته باشد و با دیگری مطابقت داشته باشد. آقا هیچ گاه به نفع یك فرد خاص سخن نمی گوید و نگفته است.

با توجه به تذكرات فراوان ولی باز هم بعضا افراد دخیل در فتنه استفاده می شود و این خلاف قانون است

آناج: با توجه به اینكه فتنه در كشور ما خط قرمز به شمار می رود، ولی می بینیم در برخی مراسمات حامیان فتنه در آن ایراد سخنرانی می كنند و  چنین شایع شده كه برخی مسئولین میانی استان ما نیز از افراد دخیل در فتنه هستند؛ نظر شما در این مورد چیست؟

من در این مورد، بعد از آن جلسه خاص در مجتمع پتروشیمی تذكر دادم. شنیدم كه در آن جلسه كلیپی را از فتنه گران پخش كرده اند و سخنران نامناسب و بی سوادی سخنرانی كرده است؛ من نیز مسئولین ذی ربط را احضار كرده و به ایشان تذكر دادم و آن ها نیز انجمن اسلامی معلمین را مقصر دانستند و گفتند ما بی خبر بودیم و آنان را محكوم و توبیخ می كنیم. من طبق وظیفه تذكر دادم و ظاهرا سخنرانی كه در آن مجلس سخنرانی می كرد الان ممنوع الصحبت است و اجازه سخنرانی در مجالس دیگر را ندارد. اما اخیرا شنیدم در جای دیگری هم صحبت كرده است كه من باز هم برخورد كردم.

مسلما فتنه خط قرمز ماست و نباید مسئولین ما از این دسته باشند. به یاد دارم آیت الله جنتی چند بار در نماز جمعه نیز این موضوع را مطرح كردند كه نباید مسئولین از بین فتنه گران انتخاب شود. اما متاسفانه كم توجهی صورت می گیرد و این افراد انتخاب می شوند و كارهای خلاف انجام می دهند.

آناج: از وقتی كه در اختیار ما قرار دادید متشكریم.

اربعین گونونون عمل‌لری / زیارتنامه‌نین متنی

+0 به یه ن

اربعین گونونون عمل‌لری / زیارتنامه‌نین متنی

 

اربعین گونو (صفرین ایرمیسی) امام حسین (ع) و وفالی كؤمكلری‌نین شهادتیندن 40 گون سونرایا دئییلیر. بعضی روایتلرده بو گونون عزیزلنمه‌سینه اشاره اولوب. امام حسن عسكریدن (ع) نقل اولان بیر روایتده اربعین زیارتی مؤمن انسانین نشانه‌لریندن ساییلیب. بو حدیثده امام (ع) بویورور: «مؤمن انسانین علامتی بئشدیر: گئجه گوندوزده 51 ركعت نماز قیلماق (17 ركعت واجب و 34 ركعت نافله). 2. ساغ اله اوزوك سالماق. 3. آنلی تورپاغا سورتماق. 4. نمازلاردا «بسم الله الرحمن الرحیم»ی اوجا سسله دئمك. 5.اربعین زیارتی.[1]

شیخ طوسی‌نین المصباح و التهذیب كتابلاریندا امام صادقدن (ع) نقل ائدن روایته گؤره زیارتین قایداسی بئله‌دیر:

اربعین گونو، گون قالخاندان سونرا (گون اطرافی ایشیقلاندیردیقدان سونرا) بئله اوخو:

 

اَلسَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

سلام اولسون الله‌ین ولیسینه و اونون دوستونا

 

اَلسَّلامُ عَلی خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

سلام اولسون الله‌ین خلیلینه و اونون نجابتلی بنده‌سینه

 

اَلسَّلامُ عَلی صَفِیِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

سلام اولسون الله‌ین سئچیلمیش بنده‌سینه و سئچیلمیشی‌نین اوغلونا

 

اَلسَّلامُ عَلیَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام اولسون مظلوم و شهید حسینه

 

اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْكُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام اولسون غملره اسیر اولموش و آخار گؤز یاشی‌نین اؤلدوردویونه

 

اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّكَ وَابْنُ وَلِیِّكَ

الله‌یم حقیقتاً شهادت وئریرم! حقیقتاً او سنین ولیّ‌ین و ولیّی‌نین اوغلودور

 

وَ صَفِیُّكَ وَابْنُ صَفِیِّكَ الْفاَّئِزُ بِكَرامَتِكَ

و سنین سئچیلمیشین و سئچیلمیشی‌نین اوغلودور و سنین كرامتینله سعادته چاتدی

 

اَكْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

شهادتله اونو عزیزله‌دین و اونو مخصوص سعادته چاتدیردین و اونون نسلی‌نین پاكلیغی ایله سئچدین

 

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و اونو آغالاردان بیری و قاباقدا گئدن رهبرلردن و حقدن دفاع ائله‌ینلردن بیری ائتدین

 

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِكَ مِنَ الاْوْصِیاَّءِ

انبیانین میراثینی اونا عطا ائتدین و اونو، انسانلارا حجّتی اولان وصیلردن قرار وئردین

 

فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ

او دا دعوتده حجتی تمام ائله‌دی و هر بهانه‌نی اونلارین الیندن آلدی و اونلاری محبّتله نصیحت ائتدی

 

وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ

و سنین بنده‌لرینی جهالت و ضلالت حیرانلیغیندان قورتارماق اوچون قییمادان خیرخواهلیق ائله‌دی و جانین سنین یولوندا وئردی

 

وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا

و دنیایا مغرور اولانلار،  اونون علیه‌ینه ال بیر اولدولار.

 

وَ باعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنی وَ شَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّی فی هَواهُ

آخرتلرینی آلچاق دونیایا و اونون دَیَرسیز نعمتلرینه ساتدیلار و نفسین ایستكلرینه تابع اولوب هلاك اولدولار

 

وَاَسْخَطَكَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّكَ

سنی و پیغمبرینی (ص) غضبلندیردیلر

 

وَ اَطاعَ مِنْ عِبادِكَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاْوْزارِ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ

و سنین دوشمنلریندن اولان منافق و بدبختلردن اطاعت ائتدیلر بیر حالدا كی، اونلار آغیر گناه داشیییجیلاری و جهنم اودونا لایق اولانلار ایدیلر

 

فَجاهَدَهُمْ فیكَ صابِراً مُحْتَسِباً

ائله ایسه بو عزیز امام سنین یولوندا او ظالملرله جهاد ائتدی و كامل اخلاصلا صبر ائدیب، دؤزدو و چوخلو چتینلیكلر و اذیت چكدی

 

حَتّی سُفِكَ فی طاعَتِكَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

سوندا ایسه سنین یولوندا پاك قانی تورپاغا تؤكولدو و خانواده‌سی‌نین حرمتی سیندیریلدی

 

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیم

ایلاهی او ظلمكار طایفایا شدّتلی لعنت ائت و چتین و دردلی عذابلارلا جزالاندیر

 

اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَابْنَ سَیِّدِ الاْوْصِیاَّءِ

سلام اولسون سنه ائی رسول الله‌ین اوغلو، سلام اولسون سنه ائی اوصیانین آغاسی‌نین اوغلو

 

 

اَشْهَدُ اَنَّكَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ

شهادت وئریرم كی، سن ایلاهی وحیین امانتداری و حق امانتداری‌نین اوغلوسان

 

عِشْتَ سَعیداً وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً

[دنیادا] خوشبخت یاشادین، حقه ثنا ائتدیگین حالدا دنیانی دَییشدین، مظلوم شهید ائدیلدین

 

وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَكَ وَ مُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ

و شهادت وئریرم كی، الله  تعالی سنه وئردیگی وعده‌‌یه وفا ائده‌جكدیر و سنه ظلم ائدنلری هلاك ائده‌جك و سنی اؤلدورنلری عذابلاندیراجاقدیر

 

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتّی اَتیكَ الْیَقینُ

و شهادت وئریرم كی، سن الله  تعالی ایله باغلادیغین عهده وفا ائتدین و اؤلوم سنی درك ائدینجه‌یه قدر الله یولوندا جهاد ائتدین

 

فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَكَ، وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ

الله سنی اؤلدورنلره لعنت ائتسین ، الله سنه ظلم ائدنلره لعنت ائتسین و الله، اونو ائشیدیب اونا راضی اولانلارا لعنت ائتسین

 

اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُكَ اَنّی وَلِیُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ

ایلاهی من سنی شاهد توتورام كی، حقیقتاً ده من اونو (حسینی (ع)) سئونلری سئویر و اونون دوشمنلری ایله دوشمنم

 

بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ

آتام و آنام سنه قربان ائی رسولول الله‌ین اوغلو

 

اَشْهَدُ اَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فیِ الاْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،

شهادت وئریرم كی، سن عالی مقام آتالارین اصلابیندا و پاك ذاتلی آنالارین رحملرینده (قارینلاریندا) بیر نور ایدین

 

لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

جاهلیت پیسلیكلری سنی آلوده ائده بیلمه‌دیلر و جاهیلیتین قارانلیلاری سنی بورویه و اؤز پالتاری ایله اؤرته بیلمه‌دی

 

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْكانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و شهادت وئریرم كی، سن حقیقتاً دینین ستونلاریندان بیری و مسلمانلارین دینی‌نین كؤكو و ایمان اهلی‌نین سیغیناجاق و پناه یئریسن

 

وَ اَشْهَدُ اَنَّكَ الاْمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّكِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ،

و شهادت وئریرم كی، حقیقتاً سن یاخشی، صالح عمللی، تقوالی، بَیَنیلمیش، اؤزو و ذاتی پاك، خلقی هدایت ائدن و اؤزو حقه هدایت اولموش امام و رهبرسن

 

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوی وَ اَعْلامُ الْهُدی وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا

و شهادت وئریرم كی، اماملار سنین اولادلاریندان و نسلیندندیرلر، اونلارین هامیسی تقوا روحو، حق یولونون بلدچیلری و مخلوقاتی یارادانا باغلایان و اونلارین الله‌ا اولان ایمانی‌نین قیریلماز ایپی و دنیا اهلی‌نین هامسینا الله‌ین حجتیدیرلر

 

وَ اَشْهَدُ اَنّی بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِاِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَ خَواتیمِ عَمَلی

و شهادت وئریرم كی، حقیقتاً ده من سیزین اماملیق و حقانیتیزه اینانیر و سیزین رجعتیزه یقینیم وار، دینیمین قایدالاری ایله و ایشلریمین آخریندا

 

وَ قَلْبی لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَ اَمْری لاِمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتی لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتّی یَاْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ،

قلبیم و روحوم سیزین پاك قلب و روحوزا تسلیمدیر و بوتون ایشلریمده سیزین امریزین اجراچیسی و سیزین دوامچیزام و الله‌ین اذنی وئردیگی زمان اؤز كؤمگیمله سیزین كؤمگیزه حاضرام

 

فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لامَعَ عَدُوِّكُمْ ،

البته‌‌ من سیزینله‌یم سیزینله‌یم، دوشمنلریزله دئییلم

 

صَلَواتُ اللهِ عَلَیْكُمْ وَ علی اَرْواحِكُمْ وَ اَجْسادِكُمْ وَ شاهِدِكُمْ وَ غاَّئِبِكُمْ وَ ظاهِرِكُمْ وَ باطِنِكُمْ.

الله‌ین صلواتی و سلامی، سیزین پاك روحوزا و جیسمیزه و حاضریزه و غایبیزه و ظاهریزه و باطیزه اولسون

 

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

زیارتنامه‌نی اوخودوقدان سونرا ایكی ركعت حاجت نمازی قیلیرسان و ایسته‌دیكلرینی الله‌دان ایسته‌ییرسن، (انشاء الله كی، الله تعالی بو دعانین و امام حسینین (ع) حرمتینه حاجتلرینی روا ائده‌جكدیر.)

 

مسلمانلاری دعا ائتمگی اونوتمایین

اربعین گونو و كربلا اسیرلری

+0 به یه ن

اربعین گونو و كربلا اسیرلری

صفرین ایرمیسی، امام حسین (ع) و وفالی كؤمكلری‌نین شهادتیندن 40 گون سونرا «اربعین» گونونه معروفدور. بعضی روایتلرده بو گونون عزیزلنمه‌سینه اشاره اولوب. امام حسن عسكریدن (ع) نقل اولان بیر روایتده اربعین زیارتی مؤمن انسانین علامتلریندن ساییلیب. بو حدیثده امام (ع) بویورور: «مؤمن انسانین علامتی بئشدیر: گئجه گوندوزده 51 ركعت نماز قیلماق (17 ركعت واجب و 34 ركعت مستحب). 2. ساغ اله اوزوك تاخماق. 3. آنلی تورپاغا سورتماق. 4. نمازلاردا «بسم الله الرحمن الرحیم»ی اوجا سسله دئمك. 5.اربعین زیارتی.[1]

 شیخ طوسی‌نین امام صادقدن (ع) نقل ائله‌دیگی[2] بو زیارتده چوخ دَیَرلی سؤزلر وار. بو زیارتین بیر بؤلومونده امام حسینین (ع) قیام هدفینی رسول اكرمین (ص) هدفی تانیتدیریلیر. "و بذل مهجته فیك لیستنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة"[3] امام حسین بنده‌لری جهالت و ضلالتدن قورتارماق اوچون جانینی وئردی.

تاریخی منبعلرده اربعین داها چوخ ایكی جریانا اشاره ائلیر:

1ـ اسیرلرین شامدان مدینه‌یه قاییتماق تاریخی.[4]

2ـ جابر بن عبدالله انصاری‌نین امام حسینین (ع) مزارینی زیارت ائله‌دیگی گون.[5]

آما اسیرلرین محض بو گونده كربلایه چاتماقلاریندا جدی تردید وار.

شیخ مفید مسار الشیعه كتابیندا یازیر: «اربعین گونو اهل بیتین (ع) شامدان مدینه‌یه قاییتدیقلاری گوندور و هابئله جابر بن عبدالله انصاری‌نین امام حسینین (ع) زیارتی اوچون كربلایه داخل اولدوغو گوندور».[6]

شیخ طوسی مصباح المتهجد كتابیندا [7] و ابن اعثم الفتوح كتابیندا دا [8] همان سؤزو یازیبلار.

 شیخ مفیدین یازدیغیندان، اربعین گونونو اسیرلرین شامدان مدینه مقصدینه خارج اولدوقلاری گونو بیلیریك، مدینه‌یه چاتدیقلاری گون یوخ.[9]  سید بن طاوس لهوف كتابیندا اربعین گونونو اسیرلرین شامدان كربلایه خارج اولدوقلاری گونو ذكر ائدیر. او یازیر: «كربلا اسیرلری شامدان عراقا طرف قاییداندا كروان‌باشینا دئدیلر: «بیزی كربلایه آپار». بونا گؤره اونلار امام حسینین (ع) شهید اولدوغو یئره گلدیلر. سونرا اوردا عزادارلیق ائله‌دیلر . . .» [10] «ابن نما حلی»ده اربعین گونونو اسیرلرین شامدان كربلایه قاییتدیقلاری و جابر و بیر عدّه بنی هاشم ایله گؤروشدوكلری گونو بیلیر.[11]

آما لهوف كتابی بو روایته سند ارائه ائله‌میر. شیخ عباس قمی‌ده اسیرلرین بیرینجی اربعینده كربلایه چاتا بیلمكلرینی بعید بیلیر. [12]

جابر بن عبدالله انصاری و اربعین گونونده امام حسینین(ع) زیارتی:

آما جابر بن عبدالله انصاری‌نین هجرتین 61-جی ایلینده كربلایه چاتماسیندا تاریخی منبعلر آراسیندا چوخ اختلاف یوخدور. شیخ طوسی یازیر: « اربعین گونو رسول الله صحابه‌سی اولان جابر بن عبدالله انصاری‌نین امام حسینین (ع) مزارینی زیارت مقصدی ایله مدینه‌دن كربلایه گلدیگی گوندور. او، شریف قبرین بیرینجی زیارتچیسی ایدی. امام حسینین زیارتی بوگون مستحبدیر و اربعین زیارتی ائله بودور». [13]

شیخ طوسی عبارتی‌نین ظاهری، جابرین مدینه‌دن زیارت مقصدی ایله حركت ائله‌مه‌سی و صفرین 20-سینده كربلایه داخل اولماسیدیر. نه اینكی او تصادف اوزوندن شهادتدن 40 گون سونرا اورا چاتسین. چونكی اهل بیتین كوفه‌یه چاتماسیندان سونرا، ابن زیاد، عبدالملك بن الحارث السلمی‌نی امامین و كؤمكلری‌نین شهادتینی مدینه والیسی عمرو بن سعید بن عاص اموی‌یه خبر وئرمه‌سی اوچون عراقدان شاما گؤندردی. عبدالملك گؤزله‌مه‌دن مدینه‌یه گئدیب امامین شهادت خبرینی رسمی شكلده مدینه والیسینه ابلاغ ائله‌دی. بئله اولاندا اولا بیلر جابر بن عبدالله انصاری، امامین شهادتیندن خبردار اولور اولماز، مدینه‌دن حركت ائتمیش اولسون و امامین اربعینده زیارت سنّتی، اونون الی ایله تأسیس اولونسون.[14]  جابرله بیرلیكده كربلایه داخل اولان شخص، عطیه بن سعد عوفی كوفی ایدی. عطیه‌نین آدینی حضرت علی (ع) اونا قویموشدو.

بشاره المصطفی كتابیندا بئله گلیب: جابر بن عبدالله انصاری ایله بیرلیكده امام حسینین (ع) قبرینی زیارت مقصدی ایله كربلایه داخل اولدوق. جابر فرات شریعه‌سینه طرف گئتدی. غسل ائدیب یاخشی پالتارلار گئیدی . . . سونرا مطهر قبره طرف یوللاندیق. جابر هر آددیمیندا الله ذكری دئییردی. قبره یاخینلاشدیق. او منه دئدی: «منه قبره چاتدیر».[15] من اونون الینی قبرین اوستونه قویدوم. جابر قبرین اوستونه دوشوب غش ائله‌دی. اونون اوزونه بیر آز سو سپدیم. اؤزونه گلندن سونرا اوچ دفعه یا حسین دئدی. سونرا دئدی: «ائی حسین نیه منیم جوابیمی وئرمیرسن؟» سونرا اؤزونه دئدی: «بوغازی‌نین دامارلارینی كسدیكلری حالدا و باشینلا بدنین آراسیندا فاصله دوشدوغو حالدا نئجه جواب وئره بیلرسن . سنین خاتم النبیین و سید المؤمنین اوغلو اولدوغونا . . . و كساء اهلی‌نین بئشینجیسی اولدوغونا . . .شهادت وئریرم. الله‌ین سلام و صلواتی سنه اولسون». سونرا امام حسینین (ع) قبری اطرافینا حركت ائدیب دئدی: «السلام علیكم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین... اشهد انكم اقمتم الصلاة واتیتم الزكاة وامرتم بالمعروف ونهیتم عن المنكر...» .[16]

كربلا شهیدلری‌نین دفنی

+0 به یه ن

كربلا شهیدلری‌نین دفنی

امام حسین (ع) و وفالی كؤمكلری‌نین شهادتیندن سونرا عمر بن سعد اؤز قوشونون اؤلولری‌نین قویلانماسینا و امام حسین(ع) و كرامتلی كؤمكلری‌نین باشسیز و مطهر جسدلری‌نین تورپاق اوستونده بوراخیلاماسینا امر وئریر. آما چوخ زمان كئچمه‌دی كی بنی اسد جماعتی بو مطهر بدنلری دفن ائله‌دیلر.

كربلا شهیدلری‌نین دفن اولونماسی‌نین گونو و نئجه‌لیگی باره‌ده اسلامی منبعلرده یقینلی سند یوخدور و تاریخچیلر آراسیندا بو باره‌ده اختلاف وار. اونلارین بیر عدّه‌سی بو ایشین اون‌بیرینجی[1] گون گؤرولدویونه اینانیرلار. بیر عدّه‌سی محرمین اون اوچونجو گونونو[2]  شهیدلرین دفن اولان گونونو بیلیرلر. اهل سنتین هامیسی، شهیدلرین محرمین اون بیرینجی گونونده دفن اولدوقلارینی دئییرلر.[3]  شیعه عالملریندن شیخ مفید الارشاد كتابیندا، سید بن طاوس لهوف كتابیندا و ابن شهر آشوب المناقب كتابیندا دا شهیدلرین بنی اسد طایفاسی طرفیندن اون بیرینجی گون قویلانماقلارینی تأیید ائلیرلر.

بو كتابلاردان نقل اولان روایتلرین جمعیندن، شهیدلرین عمر بن سعدین كربلادان چیخدیغی گونونده قویلاندیقلاری بللی اولور؛ یعنی اون بیرینجی گون. بئله اولاندا شهیدلرین دفنی آخشام باشی اولوب چونكی تاریخه اساساً عمر بن سعد اون بیرینجی گونو ناهاردان سونرا كوفه‌یه یوللاندی.[4]

بعضی روایتلره گؤره، ابن سعدین قوشونو گئدندن سونرا، كربلا یاخینلیغیندا منزل‌لری اولان بنی اسد طایفاسیندان بیر عدّه، كربلا صحنه‌سینه داخل اولورلار و شهیدلرین مطهر جسدلرینی او وضعده گؤرنده آغلاماغا باشلیرلار و گئجه دوشمن شرّیندن اوزاق، اونلارا نماز قیلیب دفن ائلیرلر. امام حسینی (ع) ایندیكی مكاندا و علی اصغری او حضرتین آیاق طرفینده قویلادیلار. امامین اهل بیتینه‌ ده آیری و كؤمكلرینه ده آیری بیر قبر قازدیلار. عباسین (ع) مبارك بدنینی‌ده شهید اولان یئرینده یعنی همان ایندی اولان یئرده دفن ائله‌دیلر.[5]  

آما بیر آیری روایته گؤره، بنی اسد اوچون شهیدلرین دفنی امكانسیز ایدی. چونكی اونلار جنگده حاضر اولمایان كندلی‌لری ایدیلر و شهیدلری تانیان بیری‌نین كؤمگی اولمادان اونلاری تانیا بیلمزدیلر. اوسته‌لیك جسدلر ده باشسیز ایدیلر. آیری طرفدن شیعه اعتقادینا گؤره امامی امامدان باشقا هئچ كس دفن ائلیه بیلمز. پس مسأله بئله اولاندا اونلارین دفنینده حتماً امام سجادین (ع) حاضر اولماسی لازم ایدی. امامین حضورو دا خارق العاده قدرتلرله اولمالی ایدی. چونكی امام سجّاد او آندا كوفه‌ده دوشمن الینده اسیر ایدی.

بونا اساساً بعضی شیعه منبعلری بئله یازیبلار:

شهیدلرین كوفه‌لیلر طرفیندن باشسیز قالدیقلاری و بدنلرین تانیلماز دورومدا اولدوقلاری اوچون، بنی اسد، كربلا شهیدلرین دفنینده حیران قالمیشدیلار. بو آندا امام سجاد (ع) كربلایه تشریف گتیردیلر و اونلارا بو مسأله‌ده كؤمك اولدولار. او حضرت بنی اسد كیشیلری‌نین كؤمگی ایله آتاسی‌نین مطهر جسدینی تاپیب عزادارلیقدان سونرا بیر پارچا حصیرین اوستونه قویوب ایندیكی مزارینا گتیردیلر. سونرا دفن اولونان یئرین تورپاغیندان بیر آز كنارا ووردولار بیر آندا حاضرلانمیش قبر ظاهر اولدو. امام زین العابدین (ع) اللرینی امام حسینین (ع) مبارك بدنی آلتینا قویوب بویوردولار: «بسم الله وفی سبیل الله وعلی ملة رسول الله صدق الله ورسوله ما شاء الله، ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.» سونرا اؤزلری تك، مطهر بدنی قبره قویدولار. اونلار اورداكیلاری كؤمكدن مانع اولاراق بویوردولار: «منه كؤمك ائله‌ینلر واردیر». حضرت بدنی قبره قویاندان سونرا مبارك اوزونو ابی عبدالله الحسینین(ع) كسیلمیش بوغازینا قویوب گؤزلریندن یاش آخاركن بویوردو: « طوبی لأرض تضمنت جسدك الطاهر فان الدنیا بعدك مظلمه والآخره بنورك مشرقه واما اللیل فمسهد والحزن فسرمد او یختار الله لاهل بیت دارك التی انت بها مقیم وعلیك منی السلام یابن رسول الله وبركاته؛ سنین مطهر بدنینی قوینونا آلان تورپاق مباركدی؛ دنیا سندن سونرا قارانلیقدیر و آخرت سنین جمالی‌نین ایشیغی ایله ایشیقلی. ائی الله رسولونون اوغلو! الله، اهل بیتینی سنین مقیم اولدوغون ائوه چاتدیرمایینجا گئجه‌لریمیز سندن سونرا چتین و غملریمیز اوزون اولاجاق. الله‌ین سلامی، رحمتی و بركتی سنه اولسون». سونرا قبری اؤرتدو و مبارك بارماغی ایله قبره یازدی:

«هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا.»

سونرا كرامتلی قارداشی علی اكبری (ع) او امامین آشاغی طرفینده و سایر هاشمی‌لری آیری و كؤمكلری‌ده آیری قبرده امامین قبری آشاغیسیندا دفن ائله‌دیلر. سونرا امام (ع) بنی اسد ایله بیرلیكده علقمه نهری‌نین كنارینا گئتدیلر؛ اوردا عمیسی عباسین (ع) مبارك بدنینی گؤرنده اؤزونو اونون اوستونه آتدی و مطهر بوغازینی اؤپدو. امام شدّتلی آغلایاراق بویوردو: « علی الدنیا بعدك العفا یا قمر بنی هاشم وعلیك منی السلام من شهید محتسب ورحمة الله وبركاته؛ سندن سونرا بو دنیانین باشینا كول اولسون ائی قمر بنی هاشم و منیم سلامیم و الله‌ین رحمتی و بركتی سنه اولسون». سونرا اونا بیر قبر قازیب شهید آتاسی كیمی اونو تكلیكده قبره قویوب بنی اسده بویوردو: «منه كؤمك ائله‌ین وار». سونرا عباسین (ع) شریف بدنینی دفن ائله‌دیلر»[6].

بو روایتی تأیید ائله‌ین، امام رضادان (ع) نقل اولان بیر روایت‌ده وار. راوی دئییر: « من امام رضانین (ع) محضرینده اولاندا علی بن ابی حمزه، ابن سراج و ابن مكاری حضرته وارد اولدولار. علی او حضرت ایله امامتلری باره‌ده دانیشاندان سونرا دئدی: «آتالاریزدان بیزه روایت اولوب كی امامین ایشینی اؤزونه تای امامدان باشقا هئچ كس گؤرمز. [نئجه اولدو پس سیزین كرامتلی آتاز امام موسی كاظم (ع) شهید اولاندا سیز حاضر دئییلدیز و كفن و دفن ایشینی گؤرمه‌دیز؟] امام بویوردو: «دئ گؤروم حسین بن علی(ع) امام ایدی یا یوخ؟» دئدی: «امام ایدی». بویوردو: «كیم اونون ایشلرینی گؤردو؟» دئدی: « علی بن الحسین(ع)». بویوردو:« علی بن الحسین(ع) هاردایدی؟» دئدی: «كوفه‌ده ابن زیادین زندانیندا». بویوردو: «نئجه زنداندا اولاركن آتاسی‌نین ایشلرینی گؤردو؟» دئدی: « اونلارین گؤزوندن اوزاق گئدیب آتاسینی كفن دفن ائله‌ییب قاییتدی». امام بویوردو: «علی بن حسینه (ع) كربلایه گئدیب آتاسی‌نین ایشینی گؤرمگه امكان وئرن، بو ایشین صاحبینه ده بغدادا گئدیب آتاسی‌نین ایشینی گؤرمگه امكان وئرر.[7]

بو روایتده صراحتله اشاره اولان مسأله، امام سجادین (ع) بنی اسدله بیرلیكده شهیدلرین دفنینده شركت اتمه‌سی‌نین، خارق العاده اولماسیدیر.

هابئله نقل اولوب كربلا شهیدلری‌نین دفن زمانی حر بن ریاحی‌نین قوهوملاری و بیر روایته گؤره آناسی، اونون جنازه‌سینی ایندیكی یئره آپاریب دفن ائله‌ییبلر.[8]

هابئله نقل اولوب: بنی اسد طایفاسی عمی اوغلانلاری –حبیب بن مظاهر- ین امامین او بیری كؤمكلری‌ اینن برابر دفن اولونماسینا راضی اولماییبلار و اونو آیری یئرده بو گون حبیبین قبری تانینان یئرده امامین باشی اوستونده قویلاییبلار.[9]